مردها گریه نمیکنند .

بغضِ تو گلویَت را فرو بِبَر

درونت داغون است که باشد

درد میکشی که بِکش

مردی دیگر ، میخواستی غیر از این باشد؟!

چقدر پرتوقع!!

انگار یادت رفته از کودکی حتی وقتی زمین میخوردی بیشتر ازتحمل درد ، فشار دادن

دندان هایت مهم بود

که اشکت جاری نشود، آنوقت جلوی دوستانت خجالت بکشی

حالا هم فکر میکنی چی فرق کرده ؟

اگر سختی ها را تحمل نکنی و این بار را زمین بگذاری کسی می آید و میگوید خوب حالا نوبت منه ؟!

نه عزیزم ماله خودته

( مردها گریه نمیکُنَن )

تازگی ها حرفهای عجیب و غریب میزنی

انگار چیزای تازه یاد گرفتی، مثلاً کسی دَرکَم نمیکنه ،حرف تو دلم، تو گِلوم بدجور گیر کرده میخوام بِحَرفَم با کسی و …

همینه دیگه لوس شدی خوب، با این حرفا توقُعِت زیاد شده

کاری نکن که بعضی حرفا بی معنا بِشن

منظورم:

مرد باش ، تکیه گاه باش ، روپای خودت باش یا همون جمله ی :

مردها غُر نمیزنن ، گریه نمیکنن و …..

شاید بقیه انتظار داشته باشن حرف دلشونو بشنوی و درکشون کنی اما اصلاً سر سوزنی حوصله شنیدن نِق و ناله هایت رو ندارن

انگار متوجه نیستی که هدف از آفرینش تو برای برداشتن بارهاست، بر روی شانه هایت

پس قوی و محکم باش عزیزم

اشکِ مرا در نیار

میدونم سخته گُلم، ولی خوب اشکال نداره میگذره

به خودت بگو من مَردم ، تحمل میکنم، آخ نمیگم

هرچی میخوای بزنی، بزن ای روزگار ، بلاخره جای دردها خوب میشه یه روزی مثل زخم سر زانو ها

آره درسته

یه روزی تموم میشه یا شایدم تموم بِشی

اما یادت نره مردها گریه نمیکنن

( مردها گریه نمیکُنَن )