کمک کردن بی حد و مرز

آیا کمک کردن بی حد و مرز خوب است؟

آیا کمک کردن بی حد و مرز خوب است؟

دیدن تکرار اتفاقات در زندگی من رو کم کم به سمتی داره میبره که انگار به کشف قوانینی نانوشته می‌رسم. یکی از این موضوعات حد و حدود کمک کردن و کمک خواستن است که در این مطلب مطرح کردم.

خیلی شفاف بگویم، به نظرم کمک اضافی کردن باعث ایجاد توقع در شخص کمک کننده، شخص کمک گیرنده و یا هر دو می‌شود.

وقتی می‌خواهیم به دیگران کمک کنیم، نیاز که چند نکته را در نظر داشته باشیم:

آیا آن شخص به دنبال کمک از ما است؟

احتمالا خودمون هم این جمله را قبلا گفتیم “من ازت کمک نخواستم!”. به نظرم اولین موضوع برای تصمیم‌گیری در مورد کمک کردن به دیگران این است که آیا آن شخص دنبال کمک ما است یا نه؟

اگر شخصی دنبال کمک ما نباشه، نباید به زور به او کمک کنیم. این نوع کمک ریسک زیادی داره، ممکن نتیجه‌ی خوبی داشته باشه و ممکن هم به سرانجام بدی برسه. خیلی وقت‌ها، افراد نیاز دارن مسائلشون رو خودشون حل کنند تا حس استقلال، توانایی و رشد را بدست بیارن. اما وقتی مثل یک پدر، مادر یا همسر ابرقهرمان و البته دلسوز جلوی تمامی تجربه‌های شکست را می‌گیرید، عملا قدرت رشد و یادگیری را از آن فرد گرفته‌اید.

در ادامه این نوع کمک، به نظرم سه نوع آسیب قابل پیشبینی است:

۱. ایجاد توقع در شخص کمک گیرنده:
اگر این نوع کمک، بارها تکرار شود به خصوص اگر به شیوه‌ایی انجام شود که شخص کمک گیرنده حتی متوجه نشود که این یک لطف است نه یک وظیفه(اتفاقی که بیشتر شاید بین فرزند و والدین یا بین زوج‌ها می‌افتاد). شخص کمک گیرنده دچار توقع دائم از آن فرد و حتی افراد دیگر می‌شود. چون برایش دنیایی را ساختیم که همیشه حتی بدون اینکه بفهمه بهش کمک شده و آن شخص تعریف دیگری از زندگی را تجربه نکرده. پس حق داره که از آن شخص کمک کننده توقع لطف دائمی را داشته باشد.

۲. ایجاد حس ناتوانی در شخص کمک گیرنده:
جدا از بحث ایجاد توقع در شخص کمک گیرنده، در نبود شخص کمک دهنده آن شخص دچار مشکل بزرگتری می‌شود و از جامعه هم همین توقعات را دارد. و دیگر تمامی افراد جامعه مثل آن کمک کننده حامی‌ای ابر قهرمانانه نخواهند شد و زمانی شخص کمک گیرنده به این موضوع پی خواهد برد که ممکن از دنیای واقعی خیلی فاصله گرفته باشد و در او حس ناتوانی ایجاد شود.

دیگر هرچیزی که می‌خواهد روبروی او آماده نیست. دیگر کارهایش، مثل قبل به سادگی جلو نمی‌رود و کم کم دنیا به جای ترسناکی تبدیل می‌شود. در صورتی که دنیا تغییری نکرده ولی آن شخص تجربه‌ایی از واقعیت اطراف بدست نیاورده و همچون کودکی تازه به دنیا چشم گشوده و باید از اول طعم نرسیدن و شکست را بچشد.

۳. ایجاد توقع در شما به عنوان یک ابرقهرامان که بیشتر از ظرفیت خود خرج کرده‌ایید:
این موضوع را در سوال بعدی باز کردم.

پس اولین سوالی که باید از خودمون بپرسیم اینه که آیا آن شخص به دنبال کمک گرفتن از ما است یا نه؟ شاید تنها وظیفمون این باشه که شخص رو آگاه کنیم که می‌توانیم در این زمینه کمکش کنیم ولی به زور کمکش نکنیم.

آیا ما ظرفیت این حجم از کمک به آن شخص را داریم؟

باور کنید، هیچ کدوم از ما ابرقهرمان نیستیم. همه‌ی ما آدم‌های معمولی با نیازها و خواست‌ه‌های معمولی هستیم. هیچ کدوم وظیفه‌ای الهی به دوش نداریم که مجبور باشم تا آخرین ذره‌ی توانمون را فدای اطرافیان، عزیزان و اعتقاداتمان کنیم. ما انسان هستیم با تمامی ویژگی‌های خوب و بدش و همینطور با تمامی ضعف‌هایش. انسان‌هایی ساده هستیم نه ابرقهرمانانی شکست ناپذیر.

دومین سوالی که باید خیلی جدی قبل از هر کمکی حتی لطفی خیلی کوچک به آن پاسخ بدیم اینست که آیا ظرفیت کافی برای انجام این کمک را داریم؟ سوال ساده‌ایی است. ولی احتمالا پیش آمده که به کسی کمکی کردیم و بعد رفتیم بهش گفتیم “من برات این کار را کردم وگرنه موفق نمی‌شدی.” یا به شخص دیگری گفتیم “من این همه کار براش کردم، حالا یادی از ما نمی‌کنه.”و کلی مثال دیگه که نشون میده ما به دنبال جبران کامل و پی در پی کمک‌هایمون به دیگران هستیم. درواقع ما بعد از کمک خارج از ظرفیت کردن دچار توقع می‌شویم.

موقع کمک کردن ممکن در ناخداگاهی خودمون را یک ابر قهرمان تصور کنیم که خودش را فداکارنه وقف عزیزان کرده اما چون ما انسان‌هایی ساده هستیم نه ابرقهرمان در نتیجه ظرفیت محدودی داریم و اگر بیش از این ظرفیت برداشت کنیم از داخل تهی می‌شیم. و این تهی شدن میتونه در ما ایجاد توقع، ناراحتی و خشم کنه.

کلید این ماجرا پذیرفتن حد ظرفیت و توانایی‌های خودمون هستش. درک درست از خودمون، درک این موضوع که بعضی وقت‌ها توانایی کمک کردن نداریم. دلمان نمی‌خواهد یک کاری را برای کسی انجام بدیم. بپذیریم که بعضی از انواع کمک نه تنها در ما حس رضایت ایجاد نمی‌کنه بلکه مارو دچار مشکل می‌کند. بپذیریم که دنیا بدون ما هم داره جلو میره، نزدیکانمون بدون کمک ما هم می‌تونند زندگی کنند. این موضوع به این معنی نیست که به هم کمک نکنیم، نه اتفاقا باید به هم کمک کنیم تا حس رضایت از زندگی بدست بیاریم. بحث بر سر لطف زیادی است که هم خودمون و هم شخص کمک گیرنده را خراب می‌کند.

دقیقا به همین دلیل نباید از افراد درخواست کمک زیادی هم بکنیم، چون وقتی به شخصی خیلی فشار بیاریم که به ما کمک کند ممکنه او بیش از ظرفیتش برای کمک استفاده کند و در آینده پشیمون بشه که چرا بیش از اندازه برای ما انرژی گذاشت.

ضرب المثلی هست که میگه “چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است”. بیاد قبل از کمک کردن ببینیم آیا توان کمک کردن داریم یا نه.

آیا آن شخص ظرفیت گرفتن این حجم از کمک را دارد؟

جواب این سوال به نظرم در بررسی دو سوال قبلی مشخص می‌شود. در سوال اول این موضوع رو بررسی کردی که آیا شخص به دنبال کمک ما هستش و اینجا درواقع باید به این موضوع نگاه کنیم که آیا واقعا این کمک راه گشا است یا خراب کننده. گاهی وقت‌ها ممکن بعضی از کمک‌ها آدم‌هارو ضعیف کنه و جلوی رشدشون رو بگیره.

از طرفی ما به عنوان انسان نه ابرقهرمان، از کمک کردن به دنبال نتیجه هستیم، این نتیجه میتونه خیلی گستره‌ی متفاوتی داشته باشه: ممکن دنبال رضایت شخصی باشیم، دنبال رضایت خداوند باشیم، دنبال رهایی از عذاب وجدان باشیم، دنبال ایجاد دنیایی بهتر باشیم، دنبال بهتر کردن زندگی شخصی باشیم و …

حالا با توجه به شناختی که از خودمون و آن شخص داریم برای کمک کردن به سوال آخر جواب میدیم که آیا این کمک، من و شخص مقابل رو به چیزی که دنبالش بودیم میرسونه و واقعا مفید هستش یا نه.

آیا کمک کردن خوب نیست؟

کاملا باور دارم که کمک کردن به شدت زندگی‌هامون رو بهتر می‌کنه و حس شادمانی و رضایت را در زندگی‌هامون زیاد می‌کند. و بسیار سعی دارم بتونم ظرفیت کمک کردنم را افزایش بدم. با این مطلب قصد داشتیم به چند تا نکته برسیم: ما ابرقهرمان نیستیم، دنیا بدون ما هم جلو میره. ما باید خودمون رو بشناسیم و ظرفیتمون را درک کنیم.

اگر ما بیش از ظرفیتمان خرج کنیم، تهی میشیم وقتی تهی می‌شویم رفتار‌های عجیبی ازمون سر میزنه. به نظرم به اندازه‌ی ظرفیتمون باید کمک کنیم و تلاش کنیم ظرفیتمون رو بیشتر کنیم چون شاید تنها راه شاد شدن، شادی تولید کردن باشد.

مجله اینترنتی توزلو

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − دوازده =